گیوه دوزی
به دنبال گمشدهای که سیاوش بود
گیو را محتاج پای افزاری مقاوم کرد
تا فرسنگها مسیر گمشده را بپیماید
و گیوه پدید آمد...
افسانهها چنین گفتهاند.
قرنهاست که مردمان مناطق خشک این سرزمین، گیوه به پا دارند.
رد پایشان در کوهپایههای کوههای سر به فلک کشیده نمایان است
که رفته تا خورشید
و در مسیر خشک و سبز کوچ عشایری که غرور و غیرتشان را بر دوش میکشند...
و قرنهاست در این سرزمین
که زنانی، با سوی چشمانشان رویة گیوه میبافند
و با سر انگشتانشان
عشق به زندگی را زمزمه میکنند
و مردانی، در تکمیل کار هنرمندانة آنان
موی سیاهشان؛ به سپیدی تسلیم میشود...
و این دیگر، افسانه نیست.